روش عارف در کشف، تصفيه روح و تهذيب و رعايت آداب و سنن الهي است. عرفان اسلامي در دو شاخه عرفان نظري و عملي تحقق مييابد. از نظر ابنسينا، مخالفت با عرفان و عرفا بجهت نشناختن مقامات عارفين است و موافقت و تعظيم و بزرگداشت آن، نتيجه شناخت است. زيرا مردم نسبت به آنچه نميشناسن چکیده کامل
روش عارف در کشف، تصفيه روح و تهذيب و رعايت آداب و سنن الهي است. عرفان اسلامي در دو شاخه عرفان نظري و عملي تحقق مييابد. از نظر ابنسينا، مخالفت با عرفان و عرفا بجهت نشناختن مقامات عارفين است و موافقت و تعظيم و بزرگداشت آن، نتيجه شناخت است. زيرا مردم نسبت به آنچه نميشناسند مخالفت و دشمني ميورزند. شيخ پس از اثبات لزوم زهد و عبادت بعنوان شرط لازم براي رسيدن به سعادت، آنها را کافي ندانسته و عرفان را مافوقشان ميداند، اما تأكيد دارد عارف کسي است که حتي به رسيدن به مقام عرفان هم بسنده نکرده و حق را بر عرفان ترجيح ميدهد.
عرفان شيعي علاوه بر تکيه بر آيات، از گنجينه روايات و ادعيه نيز برخوردار است. در تاريخ علم عرفان، ابنعربي و سيدحيدر آملي پدر عرفان اسلامي و شيعي خوانده شدهاند. ابنسينا هر چند در فلسفه مشاء و طبابت شهرتي عام يافته و وي را ارسطوي جديد ناميدهاند، اما در حوزه عرفان نامور و از حق تقدم برخوردار نشده است، در حالي که بررسي آثار و احوال ايشان نمايانگر احراز اين حق است. در شيعه بودن ابنسينا ترديدي نيست اما بيان و اثبات اين مطلب که پايهها و مدارج عرفان مطرح شده در آثار وي متأثر از عرفان شيعي است (هر چند بر منابع آن در آثار ابنسينا تصريح نشده است)، موضوع نوشتار حاضر ميباشد.
پرونده مقاله
اين پژوهش به بررسي صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابنسينا و نيز بررسي محتواي احتمالي آن، از طريق بررسي شواهد تاريخي، ميپردازد. در طول تاريخ نسخههاي متعددي از داستان «سلامان و ابسال» تصنيف شده، اما نسخه ابنسينا همواره هم از حيث وجود و هم از حيث محتوا، محل ترديد بو چکیده کامل
اين پژوهش به بررسي صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابنسينا و نيز بررسي محتواي احتمالي آن، از طريق بررسي شواهد تاريخي، ميپردازد. در طول تاريخ نسخههاي متعددي از داستان «سلامان و ابسال» تصنيف شده، اما نسخه ابنسينا همواره هم از حيث وجود و هم از حيث محتوا، محل ترديد بوده است. اين رساله كه از آن متن مستقيمي در دسترس نيست، برخلاف ديگر آثار ابنسينا تاكنون مستقلاً مورد تحقيق و بررسي قرار نگرفته و در دورههاي گذشته كمتر به آن توجه شده است. براي بررسي وضعيت اين رساله، ابتدا شواهد موجود در ديگر آثار ابنسينا و سپس شواهد موجود در آثار ديگر فلاسفه بررسي ميشوند. طي اين بررسي، هم شواهدي كه بر اصل وجود يا عدم وجود اين رساله دلالت ميكنند مورد بررسي قرار خواهند گرفت و هم گزارشاتي كه در مورد محتواي احتمالي آن اطلاعاتي بدست ميدهند، ذكر خواهند شد. با انجام اين بررسي، اين نتيجه بدست ميآيد كه ابنسينا به احتمال زياد اين رساله را تأليف كرده و وجود نسخه او قطعي است؛ هرچند در مورد محتواي آن شاهد قطعي وجود ندارد و صرفاً دو دسته گزارش در مورد دو نوع محتوا از آن موجود است. همچنين مشخص ميشود كه طي زمان پارهيي سوءتفاهمات تاريخي درخصوص اين رساله بوجود آمده كه منجر به پيش آمدن اشتباهاتي جدي در خصوص انتساب و محتواي آن شدهاند.
پرونده مقاله
ابن سینا با اینکه شیخ الرئیس مشائیان شمرده میشود اما خود زمینههای پیدایش حکمت اشراق را نیز فراهم نموده است. او بلحاظ روش شناسی و معرفت شناسی، با ابداع حکمت مشرقیه که حکمت اختصاصی خود او، صرفنظر از دیدگاههای یونانیان است، و همچنین با بکارگیری برخی مصطلحات و قواعد و دلای چکیده کامل
ابن سینا با اینکه شیخ الرئیس مشائیان شمرده میشود اما خود زمینههای پیدایش حکمت اشراق را نیز فراهم نموده است. او بلحاظ روش شناسی و معرفت شناسی، با ابداع حکمت مشرقیه که حکمت اختصاصی خود او، صرفنظر از دیدگاههای یونانیان است، و همچنین با بکارگیری برخی مصطلحات و قواعد و دلایل که رنگ و بوی اشراقی دارند، مقدمات احیا و رشد حکمت اشراق نزد سهروردی را آماده کرد. ذهن وقاد و شایستگی روحانی بوعلي در عمر کوتاهش، بخوبی زمینه های جهش فلسفه و حکمت اسلامی بسوی حکمت اشراق و سپس حکمت متعالیه را در سه زمینة روش، محتوا و زبان مهیا ساخت. هرچند سهروردی بیشتر بر تفاوتهای حکمت خود با حکمت ابنسینا و مشائیان پیرو او تأکید دارد و آغاز حکمت خود را پایان حکمت مشاء معرفی میکند، اما بجرئت میتوان گفت كه حکمت او تا حد زیادی متأثر از حکمت بوعلی بوده است تا آنجا که شاید بتوان اندیشة سهروردی را نتیجة رشد طبیعی حکمت سینوی در بستر زمان دانست. مقالۀ حاضر تلاش میکند با برجسته کردن عناصر عرفانی و ذوقی (یا آنچه بعداً اشراقی نام گرفت) در آثار موجود و بجا مانده از ابن سینا، بنحوی روشن نشان دهد که دین سهروردی به ابن سینا بیشتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود و سهروردی در هر سه زمینۀ روش، محتوا و زبان، مدیون وی بوده است.
پرونده مقاله
در دوران صفویه، معاصر با حیات صدرالمتألهین، با روی کار آمدن فقهای درباری و تصوف بازاری، علوم حقیقی همچون فقه و فلسفه و عرفان به انزوا رفت. ملاصدرا، که با اندیشههای فلسفی و عرفانی پیش از خود آشنایی داشت و در مقام یک عالم دینی، در پی زدودن تشویش فکری از جامعة علمی و مقاب چکیده کامل
در دوران صفویه، معاصر با حیات صدرالمتألهین، با روی کار آمدن فقهای درباری و تصوف بازاری، علوم حقیقی همچون فقه و فلسفه و عرفان به انزوا رفت. ملاصدرا، که با اندیشههای فلسفی و عرفانی پیش از خود آشنایی داشت و در مقام یک عالم دینی، در پی زدودن تشویش فکری از جامعة علمی و مقابله با این رویکرد گمراهکننده، به تأسیس نظام فلسفی جدیدی پرداخت تا بتواند تمام تفکرات پیشین را بهنحوی سازگار و در خود جمع نماید. در واقع او در تلاش بود با تأسیس مکتب فلسفی خود، جایگاه علم حقیقی و راه رسیدن به آن را برای جامعه تبیین کند. از آنجا که طبقهبندی علوم از مسائل اولیه هر نظام فلسفی بشمار میرود و هر نظام فلسفی و مجموعه مسائل آن، متأثر از شرایط اجتماعی هستند، طبقهبندی ملاصدرا از علوم متأثر از دغدغههای اجتماعی وی بوده و در جهت پاسخگویی به نیاز جامعه خویش و هدایت آن بسمت علوم حقیقی ترسیم شده است. او در هر یک از سه دورة حیات علمی خود، دستهبندی خاصی از علوم ارائه داده است؛ در دورة نخست، بر اساس رویکرد مشائی، سپس بر اساس رویکرد اشراقی، و در دورة پختگی تفکرش، با رویکرد متعالیه. این مقاله بر آنست تا طبقهبندی صدرالمتألهين از علوم را در هر یک از سه دورة حیات علمی وی بررسی نماید و نشان دهد که در هر یک از ادوار چه تأثیری از دغدغههای جامعه پذیرفته و چگونه پاسخگوی آنها بوده است.
پرونده مقاله